گناه من عاشق شدن بودواشتباه من باتو بودن
روزی به آغوش جاودانه مرگ میپیوندم اما خواهم ماند.... در ابعاد تاریك و روشن مجهولی كه زندگی مینامند شاید در همخوابگی شبانه عشق و خیانیت و یا در قهقه چندش آور ابرقدرتی كه در ارتعاشش ملیونها بغض ترك میخورند شاید من هجوم تاریك شبی وهم آلوده باشم در رویای یك كودك ویا شاید تصویر ویران شده ی آسمان در قلب آیینه ای شكسته. میتوانم نفسهای مرگ آلود سگی ولگرد باشم در میان دیوارهای مخروبه ای تاریك شاید هم راز كشف نشده قتلی خونین باشم و از دور با لذت به شیون آدمها پوزخند بزنم شاید شیطان و یا حتی عمق وجود چوپانی كه خدای گله ی گوسفندان است ویا خونی باشم جاری میان مویرگهای مغز جنینی كه تپش نبض آینده است! هر چه كه هستم خواهم ماند در وسعت افقهای زندگی زندگی غریبی كه از میان هزارتوی جنونی ابدی میتابد جنون ابدی موجودی كه هرگز خود را نشناخت ، انسان...
نظرات شما عزیزان:
سوار بی کس
هامیشه تو زندگیت یه کاری کن که موفق بشی
برام دعا کن تا به دختر مورد علاقم ازدواج کنم
راستی کدوم شهر زندگی می کنی؟
چند سالته؟
Power By:
LoxBlog.Com |